موضوع: "بدون موضوع"
چهل حدیث آخرالزمان
چهل حدیث آخر الزّمان:
1- در آخرالزمان، ثروتمند شدن به وسیله ی غصب و تجاوز است. حضرت محمد(ص)
2- در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی ابله و بی عقل می گویند. امام صادق(ع)
3- در آخرالزمان، ریا فراوان می شود. حضرت محمد(ص)
4- در آخرالزمان، از اسلام فقط نام آن باقی می ماند. حضرت محمد(ص)
5- در آخرالزمان، حق کاملا پوشیده می شود. حضرت علی(ع)
6- در آخرالزمان، اسراف می کنند؛ حتی در آب وضو و غسل. حضرت محمد(ص)
7- در آخرالزمان، شب ها دیر می خوابند و نماز صبح قضا می شود. حضرت محمد(ص)
8- در آخرالزمان، مؤذّنان به مظلومان پناهنده می شوند. حضرت محمد(ص)
9- در آخرالزمان، قبله ی مردان زنانشان خواهند بود. حضرت محمد(ص)
10-در آخرالزمان، مردم از علما می گریزند. حضرت محمد(ص)
11-در آخرالزمان، مؤمن پست و فاسق عزیز می شود. امام حسن عسکری(ع)
12-در آخرالزمان، زنان بد حجاب و عریان می شوند. حضرت علی(ع)
13-در آخرالزمان، علما را با لباس زیبا می شناسند. حضرت محمّد(ص)
14-در آخرالزمان، اسلام چون ظرف واژگون شده می ماند. حضرت علی(ع)
15-در آخرالزمان، برای حفظ دین باید از محل گناه گریخت. حضرت محمد(ص)
16-در آخرالزمان، گناه خویش را به گردن خدا می نهند. حضرت محمد(ص)
17-در آخرالزمان، بعضی از علما ریاکار می شوند. حضرت محمد(ص)
18-در آخرالزمان، امّت حضرت محمد(ص) هفتاد و سه گروه می شوند. حضرت محمد(ص)
19-در آخرالزمان، بهترین مونس مردم کتاب است. امام صادق(ع)
20-در آخرالزمان، عبادت را وسیله برتری طلبی می دانند. حضرت علی(ع)
21-در آخرالزمان، حج را برای تجارت انجام می دهند. حضرت محمد(ص)
22-در آخرالزمان، سلامت دین در سکوت بیشتر است. امام زمان(عج)
23-در آخرالزمان، زشتی ها افزایش می یابد. حضرت علی(ع)
24-در آخرالزمان، به علت گناه باران در وقتش نازل نمی شود. حضرت محمد(ص)
25-در آخرالزمان، هر کس بیشتر در خانه بماند ایمانش حفظ می گردد. امام باقر(ع)
26-در آخرالزمان، مؤمنان اعمالشان را با ریا انجام می دهند. حضرت محمد(ص)
27- در آخرالزمان، رشوه را به اسم هدیه حلال می کنند. حضرت محمد(ص)
28-در آخرالزمان، گرد و غبار ربا همه را فرا می گیرد. حضرت محمد(ص)
29-در آخرالزمان، حضرت عیسی(ع) پشت سر امام زمان زمان(عج) نماز می خواند. حضرت محمد(ص)
30-در آخرالزمان، هرکه دینش را حفظ کند اجر پنجاه صحابه پیامبر را دارد. حضرت محمد(ص)
31-در آخرالزمان، شیعیان واقعی با گریه بر امام حسین(ع) دل مادرش را شاد می کنند. حضرت محمد(ص)
32-در آخرالزمان، از فتنه ها به قم پناه ببرید. امام صادق(ع)
33-در آخرالزمان، بعضی از مردم گرگ صفت می شوند. حضرت محمد(ص)
34-در آخرالزمان، مردم غصه از بین رفتن دینشان را نمی خورند. حضرت محمد(ص)
35-در آخرالزمان، هیچ چیز سخت تر از مال حلال و دوست باوفا یافت نمی شود. امام هادی(ع)
36-در آخرالزمان، حفظ زبان بهترین کار است. امام باقر(ع)
37-در آخرالزمان، مؤمن واقعی از غصه آب می شود. حضرت علی(ع)
38-در آخرالزمان، در اوج فتنه ها به قرآن پناه ببرید. حضرت محمد(ص)
39-در آخرالزمان، ارزش دین در نظر مردم پایین می آید و دنیا باارزش می شود. حضرت محمد(ص)
40-در آخرالزمان، مرد از زنش اطاعت کرده و از پدر و مادرش نا فرمانی می کند. حضرت محمد(ص)
?منبع: کتاب چهل حدیث آخرالزمان.
توسط Mohadeseh در05آذ1396,زیرمجموعه بدون موضوع
ارسال نظر » بیشتر ...محرم که می شود
محرم که میشود، حال و هوای همه جا رنگ دیگری به خودش میگیرد. از کوچه و محلهها گرفته تا شبکههای اجتماعی اینترنتی مثل توئیتر و فیس بوک!
چند ساعت پیش مطالب دوستان را در توئیتر دنبال می کردl، یکی از عکسها که توسط یک جوان آمریکایی شیر شده بود توجه ام را جلب کرد.
این تصویر، شخصی را نشان میداد که پلاکاردی با نقاشی صلیب و مطلبی از امام حسین (علیه السلام) در پایین آن درج شده بود را در دست داشت.
برایش کامنت گذاشتم و پرسیدم: «ظاهرا شخص داخل تصویر مسیحی است، به نظر شما چرا اینطور در جمع مسلمانان ظاهر شده؟»
که اینطور جواب داد: «در این روزها پسر یکی از پیامبران خدا که اسم او حسین (ع) است به دست ظالمان کشته میشود، به نظر من حسین (ع) یک فعال حقوق بشر است و باید الگو قرار داده شود…»
فعال حقوق بشر!
این را که گفت، ذهنم رفت سمت شیعیان بحرین،سعودی، هند، آذربایجان، ترکیه و کشمیر و …
و کشورهای مسلمانی که هیچ وقت نتوانستند سهمی در تبلیغ دین و دفاع از اعتقاداتشان داشته باشند و خاکشان تبدیل شده به حیات خلوت صهیونیستها! عزاداری سیدالشهداء(ع) هم که با محدودیتهای فراوان روبروست و گاها به خون کشیده میشود…
یعنی میتوان با این وضع، حقوق بشر را در کشورهای اسلامی ترجمه کرد؟! حقوق بشری که فعال آن امام این ملت شناخته شود ولی خود مسلمان از آن بهره ایی نداشته باشند؟
من فکر میکنم حساس بودن به امور مسلمین از مهم ترین آموزههای عاشورا ست، یعنی اگر پیروی این مکتب هستیم باید ببینیم که در سرزمینهای اسلامی چه میگذرد!
اینقدر حوادث مهم و قابل اعتنا در سرزمینهای اسلامی اتفاق میافتد که هیچگاه ندیدم در ایام محرم به آن پرداخته شود، محرمی که شعار آن «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ست!
توسط Mohadeseh در21آب1396,زیرمجموعه بدون موضوع
ارسال نظر » بیشتر ...خدایا ظرفیت بده
وقتی با پای پیاده هستیم برای ورود از یک در هزار جور تعارف تکه پاره میکنیم و به تمام مقدسات قسم میخوریم و آیه و روایت میآوریم که “اول شما، اصلا امکان ندارد، اول سمت راست، شما بزرگتر هستید، شما استاد ما هستید و…” الی ماشاءالله، اما خدا نکند یک ماشین زیر پایمان باشد، میپیچیم جلوی رانندههای تازهکار که 30 ثانیه زودتر به مقصد برسیم. پشت سر ماشینهای ایستاده در چراغ قرمز آنقدر بوق میزنیم که بیچاره دست و پایش را گم میکند و جای گاز و ترمز را اشتباه میگیرد. از کنار پیادهها آنچنان با سرعت ویراژ میدهیم و میگذریم که اگر زمین خیس باشد سر تا پای بندههای خدا خیس آب میشود.
وقتی از پله معمولی بالا میرویم لخ و لخ کنان بدن سنگینمان را از پلهها بالا میکشیم و به زانوان بیرمقمان التماس میکنیم که این بار هم ما را همراهی کنند، اما کافی است همین پله تبدیل شود به پله برقی، آنچنان ژست میگیریم و تکیه میدهیم به نرده پله برقی که انگار از تمام خبرگزاریهای کشور آمدهاند که از ما فیلمبرداری و عکسبرداری کنند، با چنان غرور و تکبری به افرادی که در طبقه پایین هستند نگاه میکنیم که انگار ما کدخدا هستیم و آنها رعیت.
اینها دو نمونه از امکانات ساده و روزمره بود. اما براستی اگر ما امکانات و قدرت پادشاهان قدیم را داشتیم چه میکردیم؟ چه بلایی بر سر زیردستانمان میآوردیم؟ نه اصلا خیلی پایینتر اگر جای رئیس یک اداره بودیم چطور؟ چه میکردیم؟ جنبه این امکانات و قدرت را داشتیم؟ کمی پایینتر بیاییم. اگر جای مدیر یک مدرسه بودیم عدالت را برقرار میکردیم؟ به کسی زور نمیگفتیم؟ خیلی خیلی پایینتر اگر مدیر یک گروه کوچک دوستانه بودیم آیا به نظرات دیگران احترام میگذشتیم؟ یا چون ما مدیر هستیم خود را رئیس کل میدانستیم و گمان میکردیم دیگران باید مطیع محض اوامر ما باشند؟!
این مدیریتها، این قدرتها خیلی زودگذرند. درست مثل یک پله برقی کوتاه هستند. آخرش به هیچ چیز قرار نیست برسیم. کسی که امروز زیردست ماست رعیت ما نیست. این مناصب کوچک میتوانند یک امتحان الهی باشند. شاید خدا میخواهد بداند ما جنبه داریم کمی امکانات و قدرت داشته باشیم؟ یا از همان قدرت اندکمان نهایت استفاده را میکنیم برای زورگویی و برای تحمیل کردن نظرمان به دیگران…
خدایا اول به ما ظرفیت و جنبه بده بعد قدرت…
منم طلبهای در آستانهی طلبگی
توسط Mohadeseh در21آب1396,زیرمجموعه بدون موضوع
ارسال نظر » بیشتر ...شـــرافـت
?
✍مردی نابینا زیر درختی نشسته بود! پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟ هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟ نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود. مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست…
نه سفیدی بیانگر زیبایی است.. و نه سیاهی نشانه زشتی..
شرافت انسان به اخلاقش است..
توسط Mohadeseh در05آب1396,زیرمجموعه بدون موضوع
ارسال نظر » بیشتر ...اخلاص
حکایتی زیبا،حتما بخوانید
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت، #لااله_الاالله یادشان می داد، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست داشت.
شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله.
طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت، اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه. می کند.
وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند برای این گریه می کنی؟؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم….
شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد ….. با آن همه لااله الاالله که می گفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد.
زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود.
سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانم لااله الاالله بگویم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنم و آنرا ذکر نکنم. زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است.
دانش آموزان از ترس صداقت نداشتن در گفتن لااله الاالله به گریه درآمدند .
چیزی بزرگتر از اخلاص به آسمان نمی رود و چیزی بزرگتر از توفیق از آسمان نازل نمی شود. توفیق به اندازه اخلاص است.
از خدا خواهیم اخلاص عمل
توسط Mohadeseh در05آب1396,زیرمجموعه بدون موضوع
1 نظر » بیشتر ...