کلید واژه: "قضاوت"

روزقضاوت نکن 

روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من یک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نیز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل این اوضاع دیگر نیست عارف گفت شاید اقوام باشند گفت نه من هرروز از… بیشتر »
ارسال نظر » بیشتر ...